شــــــیــــــــدا مـــــصــــــــدق  Sheyda Mosadegh

شــــــیــــــــدا مـــــصــــــــدق Sheyda Mosadegh

یه وقتایی تمام دین *** همین آزادگی میشه
شــــــیــــــــدا مـــــصــــــــدق  Sheyda Mosadegh

شــــــیــــــــدا مـــــصــــــــدق Sheyda Mosadegh

یه وقتایی تمام دین *** همین آزادگی میشه

خلقت من در جهان یک وصله ناجور بود

خلقت من در جهان یک وصله ناجور بود

من که خود راضی باین خلقت نبودم زور بود


خلق از من درعذاب ومن خود ازاخلاق خویش

وز عذاب خلق و من یارب چه ات منظور بود؟


حاصلی ای دهر از من غیر شر و شور نیست

مقصدت از خلقت من سیر شر و شور بود؟


ای چه خوش بود چشم میپوشیدی از تکوین من

فرض میکردی که ناقص خلقت یک مور بود


ای طبیعت گر نبودم من جهانت نقص داشت ؟

ای فلک گر من نمیزادی اجاقت کور بود؟


قصد تو از خلق عشقی من یقین دارم فقط

دیدن هر روز یک گون رنج جوراجور بود


گر نبودی تابش استاره من در سپهر

تیر و بهرام و خور و کیوان همه بی نور بود؟


راست گویم نیست جز این موقع تکوین من

قالبی لازم برای ساخت یک گور بود


آفریدن مردمی را بهر گور اندر عذاب

گر خدائئ هست ز انصاف خدائئ دور بود


مقصد زارع ز کشت و زرع مشتی غله است

مقصد تو ز آفرینش مبلغی قاذور بود؟


گر من اندر جای تو بودم امیر کائنات

هر یکی از بهر کار دیگری مامور بود


آنکه نتواند به نیکی پاس هر مخلوق دارد

از چه کرد این آفرینش را مگر مجبور بود


«میرزاده عشقی»